با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
وبلاگ بزرگ خانواده طبق ضوابط و قوانین اسلامی توسط محمد سجاد رشیدی تهیه و تولید شده و در صورت مشاهده ی هرگونه مشکل و یا مورد غیر اسلامی سریعاً به ما از طریق فرم تماس با ما ، به ما اطلاع دهید
با تشکر
عدد ۱۹ يکي ار اعداد اولي است که زيبايهاي خاصي دارد از جمله اين زيبايها رابطه اين عدد با آيات قرآن مي باشد با توجه به اين نکات زير در مي يابيم که قرآن از ديدگاه رياضي هم معجزه اي بس عظيم است
*********************
1- اولين آيه قرآن « بسم الله الرحمن الرحيم » داراي 19 حرف عربي است.
2- قرآن از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد به 19 قسمت است. (6× 19).
3- اولين سوره اي كه نازل شده است سوره علق (شماره96) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
هرگاه عطسه کردی این دعا را بخوان: امام صادق فرمودند:
هرکه عطسه کند و دست را بر روی بینی گذارد و بگوید: الحمدلله رب العالمین کثیرا"کما هو اهلُهُ و صلی الله علی محمدٍ النبی و اله و سلم از سمت او مرغی که از ملخ کوچکتر و از مگس بزرگتر است به سمت عرش خداوند میرود و در زیر عرش برای او تا روز قیامت استغفار میکند
از حضرت رسول (ص) منقول است که فرمودند:
عطسه تصدیق میکند سخنی را که مقارن او واقع شود و علامت راستی آن سخن است یعنی : اگر سخنی گفتیم و فورا" خودمان یا اطرافیان عطسه ای کردیم دلیل بر درستی آن است و اگر تصمیم به انجام داریم بهتر است انجامش دهیم نه اینکه بگوییم صبر آمد باید صبر کنیم و انجام ندهیم!!!
در زمان شاه طهماسب صفوي، يعني در سده شانزدهم ميلادي، واحد پول ايران «شاهي» بود و هر ۲۰۰شاهي برابر با يک «تومان». طبق مندرجات سفرنامه جنکينسون، در آن زمان هر شاهي با يک شيلينگ انگليس برابر بود. هر پوند استرلينگ برابر با ۲۰ شيلينگ است. بنابراين، يک تومان ايران برابر بود با ۱۰ پوند انگليس. يعني، ارزش پول ايران ده برابر پول انگليس بود.
الف - منابع تاریخی نشان مي دهند ارزش برابري پول ملي ايران با پولهاي معتبر جهاني در مقاطع تاریخی مختلف به اين شرح بوده است
مرگ و تولد , هر دو به امر پروردگار صورت می گیرند و هر دو از غریزه های فطری نسل بشر می باشند, یعنی زمانی که فردی متولد می شود , یک حیات آغاز می شود و پس از اتمام زمان حیات مرگ فرا می رسد و زندگی دیگری شروع می شود و زندگانی های متفاوت تکامل روحی نیز , پس از مرگ , یکایک آنها , حیات اثیری بشر را تشکیل می دهد و این تولد ها و مرگ ها هستند که موجب بوجود آمدن کمالات انسانی در نسل بشر می گردند , در غیر اینصورت , اگر مرگی وجود نداشت , کمتر کسی می توانست در زندگانی , به
آیا فلسفه می تواند پایه های علوم طبیعی را استوار سازد؟ بهتر است این پرسش را اینگونه مطرح کنیم که آیا علوم طبیعی برای توجیه یافته ها و از آن مهمتر متد و روش خود به استدلالات فلسفی نیاز دارند؟ و در این میان آیا فلسفه توانایی این کار را دارد یا نه؟ این سوال با این پیش فرض که تمایزی اساسی میان فلسفه و علم تجربی وجود دارد مطرح شده است و می خواهد بین این دو حوزه آن یکی را که نیرومند تر می نماید فاتح میدان معرفت بشری معرفی کند. این دو، مسائلی را مطرح می کنند که مستقیم و غیر مستقیم مسائل عام و عرفی زندگی روزمره اند. اما با نظری اجمالی به تاریخ علم در خواهیم یافت که دو دوره مهم در تاریخ یکی را ضعیف و دیگری را نیرومند ساخته است. در دوره قبل از رنسانس قدرت اصلی در دستان فلسفه بود و فلسفه علمی بود بلامنازع و فیلسوف،جامع تمامی علوم و سخنش حجتی تام و تمام بر هر آنچه که در پیرامون اتفاق می افتاد بود. اما با پیدایش رنسانس و ظهور علمای تجربی مسلک، اینبار علم تجربی بود که می رفت تا کاخ پوشالی فلاسفه خوش بین قبل رنسانسی را ویران نماید و همینطور هم شد. سوال این است که آیا فیزیکدانی که هم اکنون در آزمایشگاه خود مشغول به کار است و به تناقضی مشابه تناقض انفصال یا علیت در کوآنتم می رسد باید برای ادامه تحقیقاتش که با یافته های منطقی فلاسفه نمی خواند از ایشان کسب اجازه نماید؟ مسلما که اینطور نیست. او حتی پا را از این فراتر گذاشته و فلاسفه و منطقیون را برای طراحی منطقی که با یافته های او در آزمایشگاه جور در بیاید، ترغیب خواهد کرد. کما اینکه همین رخداد در عالم فیزیک مدرن به وقوع پیوسته است. پس بهتر آن است که راه میانه را در پیش گیریم و هر دو حوزه معرفت بشری را خطا پذیر انگاریم و خود را در دام تعصب گرفتار نسازیم. براستی که یقین امکان پذیر نیست
واژهٔ فلسفه واژه فلسفه از واژهٔ یونانیPhilosophiaبرگرفته شدهاست که به معنای خرد دوستی است و در زبان عربی و فارسی رایج گشتهاست. این واژهٔ یونانی از دو بخش تشکیل شده است؛ -Philo به معنی دوستداری و sophia- به معنی دانایی. اولین کسی که این واژه را به کار برد، فیثاغورسبود. زمانی از او پرسیدند که: "آیا تو فرد دانایی هستی؟"وی پاسخ داد:"نه، اما دوستدار دانایی (Philosopher) هستم." بنابراین فلسفه از نخستین روز پیدایش به معنی دوستی ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بودهاست. در این زمینه نگاه کنید به: اطلاعات تکمیلی درباره واژه فلسفه.